آیا بدون تسلط به تکنیک میتوان حرفی خوب، درست و مبتنی بر آموزههای دینی زد و برمخاطب هم تاثیر گذاشت؟ ترکیب سینمای دینی شاید در نگاه اول کمی سخت به نظر برسد. آیا همنشینی سینما با دین میتواند به شکلی معقول و متناسب رخ دهد؟
هر فیلمی را که ظاهر دینی داشته باشد، میتوان منتسب به سینمای دینی دانست؟ آیا نمایش شرعیات مقابل دوربین به فیلم صفت دینی میبخشد؟ برگزاری جشنوارهای با موضوع فیلم دینی میتواند محل خوبی برای پاسخگویی به سؤالاتی از این دست باشد. جشنواره فیلم کوتاه دینی رویش که هر ساله توسط حوزه هنری برگزار میشود، فرصت مناسبی ایجاد میکند برای طرح پرسشهایی درباره نسبت سینما و دین؛ جشنوارهای که جوانهای مستعد و متعهدی را به عالم فیلمسازی معرفی میکند و دوره هشتمش از امروز در مشهد آغاز شده است.
رحمان سیفیآزاد مدیر گروه مجموعههای تلویزیونی شبکه یک، ضعف سینمای دینی را در پرداختن گلدرشت به مفاهیم دینی میداند. از نظر او یک رویداد غیراخلاقی در فیلم میتواند با کارکرد مناسب به تذکر و هشدار و انتقال مفاهیم دینی بهطور غیرمستقیم بپردازد. رحمان سیفیآزاد میگوید: اثر دینی در ساختار سینما دارای دو ساحت است، ساحت اول آن ساحت مستقیم است که به داستانهای سرگذشت بزرگان دین و آدمهایی که میتوانند الگو باشند، یا تاریخ دینی یک ملت میپردازد، این نوع کارهاست که هدف آنها الگوسازی و بیان ویژگیهای دینی و فردی است، از این نوع کارها در سطح جهان بسیار ساخته شده و در کشور خودمان هم از این جنس کارها زیاد دیدهایم. نوع دیگری هم که بهنظر من سینما و جامعه مدرن به آن نیاز دارد این است که یک مفهوم یا اثرگذاری دینی براساس برایند یک داستان شکل بگیرد. این نوع نگاه است که متأسفانه در کشور ما خوب کار نمیشود و معمولا به المانهای مستقیم به جای آن روی میآورند.
وی ادامه میدهد: حتی همین المانهای مستقیم هم در سینمای دینی ما متأسفانه غیرهنرمندانه پرداخت میشود. مثالی که در این مورد به ذهنم میرسد این است که در یک داستان اجتماعی با گنجاندن یک سکانس یا شخصیت سعی میکنند فضای دینی را حاکم کنند که این موضوع امکان پذیر نیست. چون هر ساختاری لاجرم معنای خودش را دارد و استفاده نابجا از آن معنا را تحتتأثیر منفی قرار میدهد و در واقع همان بحث شعاری شدن پیش میآید. ما نوع دوم را در کشورمان کم داریم، در این نوع داستان شاید در ظاهر از نشانههای دینی خالی باشد، اما برایند داستان و شخصیتها و کنشهای بین شخصیتها میتواند یک مفهوم دینی را به جان مخاطب بنشاند. جهتگیری این نوع سینما درست تشخیص داده نمیشود و گاهی اوقات هم وجود آن مخدوش میشود.
این کارشناس فرهنگی میگوید: بهنظر من رسانهها را نمیتوان مجزا از یک جریان فرهنگی درنظر گرفت؛ رسانهها برایند جریانهای فرهنگی کشورند. این فهم از فیلمسازی چون فهم غریبی بهنظر میرسد و مستقیم تعالیم دینی را تبلیغ نمیکند کمی مهجور مانده. درست است که پرداختن بهطور مستقیم به مفاهیم دینی هم خوب است، اما مخاطب امروز با فهم فرهنگی مدرن به دیدن آثار هنری میپردازد. رسانهها نتوانستهاند به انتقال غیرمستقیم مفاهیم دینی بپردازند چون فهم مشترکی از آثار دینی وجود ندارد و تا رسانهای به این مفاهیم نزدیک میشود انگ غیردینی بودن میخورد. از دین فهم مشترکی وجود دارد ولی از مصادیق تبلیغی و ابزار تبلیغ فهم مشترک وجود ندارد. افراد براساس فهم خودشان قضاوت میکنند. به همین دلیل هم مدیریت فرهنگی در این موارد ترسو میشود چون فهم عمومی را نمیتواند عوض کند. همین حرفهایی را که من با شما میزنم اگر بهطور مناسب منعکس نشود شبههبرانگیز خواهد شد. مسلما همه مدیران فرهنگی کشور با هر گرایشی، دغدغه دین و مذهب دارند اما چه میشود که به کارهای ظاهری و سطحی تن میدهند.
محمدعلی نجفی نیز میگوید: برپایی جشنوارههای متعدد فیلم کوتاه نقش بسیار مهمی در رشد سینما دارد و پایهای برای ورود به سینمای بلند است. جشنوارههای موضوعی فیلم کوتاه ضمن دنبال کردن موضوعات خاص خود برای فیلمساز فضایی را فراهم میکنند تا در همه زمینههای فیلمسازی تمرین کند و اندوختهای برای تجربههای بزرگتر بهدست بیاورد. به نمونههایی از فیلمهای سینمایی میتوان اشاره کرد که در ساخت خود وامدار فیلم کوتاه بودهاند. فیلم بلند «زاگرس» قبل از ساخت، یک اتود مستند کوتاه بود. فیلم کوتاه بستری است که تجربههای قصهنویسی، پرداخت شخصیت، تجربههای بازیگردانی و. . . را برای فیلمساز فراهم و فیلمساز در فیلم بلند این آموختهها را استفاده میکند.
وی درباره تأثیر جشنوارههای موضوعی بر سینمای بلند داستانی میگوید: هرچند با تقسیمبندی موافق نیستم اما فیلمهای کوتاه موضوعی در ارائه مفاهیم مورد نظرشان بسیار موفقاند. جشنواره فیلم کوتاه دینی «رویش» در دنبال کردن مسیر خود بهخاطر بهرهمند بودن از ماهیت تأثیرگذار فیلم کوتاه، موفق است. تقسیمبندی فیلمهای کوتاه اساسا دولتی است و از دیدگاه من فیلم خود گویای تیتر خاص خود است. دین از رفتار آدمها قابل تشخیص است و از ساخته فیلمساز میتوان به دینی بودن یا نبودن آن پی برد.
علی آشتیانیپور تهیهکننده سینما درباره تحلیل خود از سینمای دینی و نگاه دینی در فیلم میگوید: من شخصا تفاوتی قائل نیستم بین سینمای دینی، اجتماعی، دفاعمقدس، طنز و یا حتی اکشن. اگر فیلمساز، جهان بینی دینی داشته باشد یعنی برخاسته از یک مکتب دینی خاص باشد و یا مسلمانی باشد که معانی اسلام را درک کرده باشد هر فیلمی بسازد میتواند در خدمت دین باشد. اگر طنز بسازد در خدمت دین است، اگر اکشن بسازد در خدمت دین است. چون اساسا نگاه او نشأت گرفته از یک معرفت دینی است. مگر نه این است که دین نگاهی جهانشمول دارد و طیف وسیعی از مفاهیم و موضوعات را در بر میگیرد. دین به خانواده، کودک، جنگ، ازدواج و دیگر مفاهیم یکسان مینگرد و همهچیز را در بر میگیرد. دین نگاه محدود ندارد اما در حال حاضر در تعاریف و مرزبندیهایی که برای خود قائل شدهایم محدودیت وجود دارد.
این تهیهکننده ادامه داد: این تعاریف، آدرس غلط دادن به مخاطب است. فیلمی با عنوان دینی ساخته میشود ولی معلوم نیست از چه جهت دینی است. مگر از ازدواج صحبت کردن و فیلم درباره ازدواج ساختن چیزی غیراز دین است. امیدوارم از این نگاه فاصله بگیریم. اگر این نگاه در بین مدیران وجود ندارد گناه فیلمساز نیست. فیلمسازی که خانهنشین میشود بهخاطر دلزدگی از این مرزبندیها خانهنشین میشود؛ هرچند خانه نشین شدن هم خلاف دین است. اگر قرار باشد فیلمساز بگوید انسان باشید و اخلاق پسندیده پیشه کنید باید در وهله اول خودش با اخلاق باشد. فیلم نباید بر پایه دروغ شکل بگیرد. فیلمی که سازندهاش بهخودش دروغ گفته باشد بیتأثیر است.